ساکن خیابان نوزدهم

همانی که باید باشم :)

ساکن خیابان نوزدهم

ساکن خیابان نوزدهم

قراره که این‌جا از سانسور دور باشم، به فکر جذب مخاطب‌های بیشتر و بزرگ‌تر شدن این فضا هم نباشم. کمی هم به بی‌پردگی نزدیکش کردم! روزمرگی‌های عموماً ناراحت‌کننده و بعضاً خوشحال‌کننده‌ای این‌جا می‌نویسم.

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

مرثیه‌ی بدترین نوع تنهایی

شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۸، ۰۳:۴۱ ق.ظ

یه خاطره پررنگ من از کودکیم دارم.
یه دوستی بود که موقع فوتبال بازی کردن دو تا تیردروازه گل‌کوچیک داشت که با کمک بچه‌ها میاورد چند تا خیابون اونورتر فوتبال بازی می‌کردیم. یه بار سر یه مسئله‌ای بچه‌ها با این دعوا کردن دروازه‌هاشم پرت کردن سمتش. تنهاترین شده بود عملا، من کمکش کردم دروازه‌هاش رو تا خونه برد، اونم خیلی ازم تشکر کرد. ولی حس اون لحظه‌ای که همه چیز جلوی چشمش خراب شد، استیصالش وقتی دروازه‌ها رو انداختن سمتش و جوش یه طرف یکی از دروازه‌ها شکست و این‌که هیچ‌کس رو برای دفاع از خودش نداشت عجیب بود. مطمئنم کمک من مرهم کافی‌ای نبود برای دردی که داشت بهش فکر می‌کرد.
حقیقتِ موضوع اینه که من توی این چند وقت بارها این مدل تنهایی رو تجربه کردم و هربار این خاطره توی ذهنم مرور شده. و به‌نظرم این از بدترین مدل‌های تنهایی‌ست.

نادیده بگیرید

دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۱۴ ق.ظ

من دارم به گذشته‌ام برمی‌گردم. کدام گذشته؟ گذشته‌ای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچک‌ترین ناملایمت و خشم به گریه‌ی بی‌صدا می‌افتاد و مدام تلاش می‌کرد آن را پنهان کند، که نمی‌شد. حالا چرا دارم این‌ها را اینجا می‌نویسم؟ چون که دارم می‌ترکم از ناملایمت‌ها، از اتفاقات و ترکیب‌شان با ناملایمت‌ها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقت‌تان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید این حجم آشوب را. شاید این نوشتن مرهم باشد، وقتی که نه سکوت درمان بود، نه فریاد، نه زمان. و نه توانی بود برای مقابله. حقیقتِ این روزهای من به همین اندازه خاکستری‌ست.

  • مجید

جُرمِ چشم‌ها

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۵۰ ق.ظ

دو سه گلدان که جان و دلم برای‌شان آب است، دیدگان نحیفم که با بغل‌گرفتنِ چشم‌هایت هزاران سال نیکوتین را محتاج می‌شوند. چهره‌ای در هم که هیچ‌گاه به روی آوردنِ زیبایی‌ات را نتوانست. قلبی که با نبودنت آرام‌تر می‌تپد اما تنگ‌تر می‌کند دنیایم را.

این تمام توانِ من برای زیباتر به‌نظر رسیدن است، می‌توانی بپذیری این آدم بی‌شکل را؟