93
آقا اینجا زده من دو درصد از فلسطین اشغالی بازدید دارم :|
راستشو بگین کدومتونید :| قول میدم باهاتون درد و دل کنم :|
آقا اینجا زده من دو درصد از فلسطین اشغالی بازدید دارم :|
راستشو بگین کدومتونید :| قول میدم باهاتون درد و دل کنم :|
تصمیم میگیری آلبوم جدید محسن چاوشی رو دانلود کنی و یه بار دیگه گوش کنی.
آلبوم دانلود میشه و تو در حالی که در حال خوش و بش کردن با همکاراتی آهنگا هم در حال پخشن.
داری کد نویسی میکنی اما بی هوا حواست به یکی از شعرا جمع میشه: « لبخند زد و دستامو گرفت اما توی خواب ... »
دیگه تو حال خودت نیستی ... دیگه نمی تونی بیخودی لبخند بزنی ... تا آخر روز کاری چند بار دیگه آهنگ رو پخش میکنی و با صدای کم اسپیکر گوش میدی ...
تصمیم میگیری آلبوم رو بریزی توی گوشیت و بین راه گوش بدیش .
از شرکت میای بیرون و بعد از خداحافظی با دوستت سوار تاکسی میشی و شروع میکنی ... تک تک آهنگا پخش میشن تا میرسن به اون ... دکمهی تکرار روی همون آهنگ رو میزنی که تا آخر ، همون پخش و تکرار شه . دیگه نشستی تو اتوبوس ... میخوای حواستو پرت کنی اما دلت نمیاد از آهنگ بگذری ... با سیم هندزفریت بازی میکنی ، صفحهی خش دارِ گوشیت رو تمیز میکنی تا اینکه عکس خودتو توش میبینی ... تو میدونی با این چیزا حالت عوض نمیشه ... گوشی رو بذار تو جیبت آهنگتو گوش کن ...
و تا شب حالت خرابه و هیچ کاریت طبق روال همیشگی پیش نمیره ...
+ حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه ... تا ساعتای بیخوابی من تغییر کنه ...
نمی دونم چه سریه هر وقت من دراز میکشم ، قسمتِ ادبی مغزم رو پاش وایمیسه و شروع میکنه به نوشتن یه سری شعر سفید ( سفید ها ، سپید نه ) که عمرا یه خطشو بتونه توی روز روشن بهش حتی فکر کنه . بعد این لامصب میدونه من کلا بعد از دراز کشیدم یه جوریم که انگار مثلا مُردم ! یعنی کلا وقتی می خوابم تا صبح بنده رو ندارین . شما بگو یه میلیون بهت میدیم بلند شو بشین ، من از جام تکون نمی خورم . اینه که می دونه حال کاغذ و قلم برداشتن و یادداشت کردن شعراش رو ندارم ، فقط واسه اذیت کردنم هی شعرِ سفید می سرایه که قشنگ بچزونتم :)
+ درسته که شیرازی نیستم ، ولی شیرازیا رو خیلی دوست دارم :)
++ گفتیم برای خالی نبودنِ عریضه امروز رو در خدمتتون باشیم با این پست .
+++ روزای پاییزیتون بخیر .
وقتی میفهمی چند نفر واقعا دوستت دارن خیلی خوبه ، مخصوصا اگه این دوست داشتن از یه اتفاق خاص شروع شده باشه . مهم تر اینکه مثلا دیشب بیان مرورش کنن تا کلی حالت بهتر بشه و چند تا دمت گرمِ درست و حسابی بهشون بگی :)
فکر کنم این مورد دوست داشتن واقع شدن از اینجا شروع شد :)
قطعاً یکی از نعمات خداوند به بندهی وبلاگ نویسش اینه که کاری کنه تا بنده ش بدون هیچ دلهره ای بخش نظرای وبلاگشو بدون تایید بذاره ؛ و ای مردم ، بدانید و آگاه باشید ، که این نعمت از بندگان صالح خداوند سلب شده :]
+ببخشید اگه به کامنت های پست قبل جواب ندادم ، احتمالا جواب تک تکشونو توی پست های بعدیم میبینید :)