سوء ظن
محرمِ هرسال با داداشم می رفتیم هیئت و با موتور یا ماشینش برمیگشتیم خونه ، اما امسال شرایط جوری شد که دو سه تا ایستگاه اتوبوس رو باید پیاده برم تابه مترو برسم و از بعدِ مترو هم با یه تاکسی میرسم خونه .
تا پارسال وقتی از کنار دسته های عزاداری رد می شدیم یه جمعیت بزرگ در حال عزاداری و یه عده ی زیادی تماشاگر رو از دور میدیدیم و خیلی وقتا احساس خوبی بهمون می داد وقتی میدیدیم مردم اینقدر به امام حسین ارادت دارن. اما امسال وقتی از بین اون جمعیت عبور می کردم نظرم 180 درجه نسبت به این عزاداری عوض شد. دخترایی که وقتی با اون تیپ دیده میشدن از نظر من انگار هزار بار گناهکار تر از من و امثال منِ هیئتی بودن ، و آقا پسرایی که وقتی میدیدم موها و تیپشونو به حالت خاصی در آوردن فکر می کردم بدنبال همون دخترا هستن تا به گند بکشن خیابونی که پر شده از عزادارای امام حسین و روضه و نوحه و شور ...
اما از سه چهار شب پیش خیلی چیزا برام تغییر کرد ...
+میگم براتون ... :)