ساکن خیابان نوزدهم

همانی که باید باشم :)

ساکن خیابان نوزدهم

ساکن خیابان نوزدهم

قراره که این‌جا از سانسور دور باشم، به فکر جذب مخاطب‌های بیشتر و بزرگ‌تر شدن این فضا هم نباشم. کمی هم به بی‌پردگی نزدیکش کردم! روزمرگی‌های عموماً ناراحت‌کننده و بعضاً خوشحال‌کننده‌ای این‌جا می‌نویسم.

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

کامنت‌ها رو ببندم یعنی کلا

چهارشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۳۳ ق.ظ

اگر نظر خاصی ندارید ارتباط رو یک‌طرفه کنم. هوم؟

روز جهانی ماله‌کشی بر فمنیسم رادیکالی

دوشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۴۱ ب.ظ

امروز در استوری‌های اینستاگرامی برخی عزیزانم متن‌ها و عکس‌های مختلفی می‌دیدم با عنوان تبریک روز مرد. عنوان به‌شدت غریب بود و غریبانه. البته نه از این حیث که تاکنون اسم چنین روزی به گوش و چشمم نخورده بود؛ نه از بابت این‌که تاکنون روز زن و دختر را به دوستان و مادرم تبریک می‌گفتم و تبریکی نبود که برای این‌چنین روزی به من بگویند. این عنوان آن‌قدری غریب بود که حس کنم  کورمدافعین حقوق زنان و نه مدافعین واقعی این حقوق رحمی بر دل مردها عنایت نموده‌اند و کمی این موج را پررنگ نموده‌اند تا کمی بر تفکر رادیکالی خود ماله‌کشی کنند. عزیزان مدافع و جنگ‌جو، دست‌تان درد نکند، صدایتان را شنیدیم. اما اگر این متن را دیدید و بعد از تمامی ناسزاهایی که احتمالا در دل یا بیرون دل، روانهِ نویسنده این مطلب کردید، برای دقایقی از شعله آتش سوزان خود بکاهید و به این فکر کنید که با این مردسالاریِ بی‌رحمانه، سال‌هاست مردها نباید گریه کنند، مردها نباید غم‌های خود را به خانه ببرند و در خود و قدم‌زدن‌های خود بشکنند، سال‌هاست باید با هر دارایی و نداری از تکه تکه وجود خود مایه بگذارند تا جهیزیه دختران خود را تمام و کمال تحویل دهند تا شرمنده زن و بچه خود نشوند. سال‌هاست هزینه بیرون رفتن‌های دوران دوستی، نامزدی، عقد، ازدواج، پس از ازدواج و احتمالا کفن و دفن برای مردها بدیهی‌ست. این اواخر هم انگار از حق پدر شدن محرومند، بهرحال احتمالا به‌حق نیست تحمل این فشار از سوی همسران؛ و عواقب بعد از بارداری، انجام این عمل را هیچ‌جوره به صلاح خانواده نمی‌داند.

نه عزیزان دلم، نه. ما سال‌هاست دیگر وقتی برای ابراز احساسات خود و حتی احساس نیاز برای چنین روزی نداریم. عوضش تا دلتان بخواهد کار می‌کنیم و جان می‌کنیم تا این خرده زحمات جبرانی باشد برای ضعف‌های قانونی حقوق خانم‌ها و همسران عزیزمان. از طرف قانون این مملکت، شرمنده‌ایم و امیدواریم وقت و استوری‌های گران‌بهاتان بیشتر از تلف شدن برای روز مرد، برای بازپس‌گیری حقوق به‌حقتان از چنگال ما مردهای خشن، شکم‌گنده، پشمالو و خزانه‌دار، صرف شود.

+هرچه که جمع بستم را صرفا از قول خود نویسنده بخوانید.

+خوش به حال زوج‌هایی که بدون توجه به این حجم از خشونت و یارکشی‌های این فضای مسموم، در یک زندگی برابر به هم عشق دارند و دنیایمان را زیبا می‌کنند با ترویج برابری بین‌شان.

تو با پاییز هم‌دستی

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۴۱ ق.ظ

همیشه دوست داشتی رنگ لباس‌هایی که می‌پوشیدی در یک طیف رنگی باشند. یک روز آبی آسمانی تا آبی سیر. یک روز بنفش روشن تا تاریک‌ترین بنفش. و مقنعه مشکی‌ات که روزهای پوشیدنش را از بر بودم. مقنعه اجباریِ مشکی که اگر نمی‌پوشیدی حراست دانشگاه با چشمش تمامت را می‌درید. اما خب نمی‌دانستند با آن مقنعه بیشتر دلبر می‌شوی تا با شال قرمز و آبی‌ات. همین بود که درمانده‌شان کرده بود و هر روز چند دقیقه نه‌چندان کمی را معطل‌شان بودی در آن شکنجه‌گاه لعنتی. تو و پاییز خیلی شبیه به هم بودید. پاییز زمین و آسمان را به یک طیف خاکستری می‌برد که دل‌های خیلی‌هامان را می‌گیراند. تو اما این‌گونه نبودی، دلگیر نمی‌شدی، غم وجودِ روز به روز خاکستری‌ترت را بغل نمی‌کرد. اینقدر که همزادپندار بودی با پاییز.

تو و پاییز خیلی هم‌سلیقه اید. تو به دوری علاقه داشتی و پاییز به دور کردن‌مان از هم. همچنان هنوز همه رفتن‌هایشان را می‌گذارند برای پاییز و انگار هنوز هم پاییز کسی برنمی‌گردد. ولی به ما که دل‌هامان در همین فصلِ پادشاه به هم گره خورد هم نباید رحم کنی؟ نباید برگردی؟ مگر می‌شود پاییز فصل دل بستن باشد ولی فصل برگشتن نه؟

+ پیت را با این موسیقی پس‌زمینه بخوانید: مسافر پاییزی از آقای‌مان مهدی یراحی که امروز هم میلاد با سعادت‌شان بود.

+ به هدرِ لاجوردی بیشتر از تمام هدرهایی که طراحی کردم وابسته‌ام.